عجایب شهری گروتسک در گالری شار- وقتی هنر از دیوارهای گالری فراتر میرود
در «اثر ملکه سرخ»، پری شاهیوندی مرز میان چیدمان، پرفورمنس و لکچر را درمینوردد تا نقدی بیپرده بر جامعهی مصرف و سیاستهای رامکنندهی هنر معاصر ارائه دهد. تماشاگر در این اثر نه صرفاً نظارهگر، بلکه بازیگری است که در محاصرهی آجرها و واژهها، با پرسشی بنیادین روبهرو میشود: برای ماندن در جهان امروز، تا کجا باید دوید؟
هنر چیدمان یا اینستالیشن آرت (Installation Art)گونه ای از هنر است که اغلب به صورت سه بعدی در فضاها و محل های خاص جهت انتقال مفاهیم مورد نظر هنرمند طراحی و اجرا می شوند. معمولاً هنرمندان نصب این آثار را برای مکانهای خاص ایجاد میکنند و به آنها این امکان را میدهند که هر فضایی را به یک محیط تعاملی و سفارشی تبدیل کنند .اینستالیشن آرت آمیزشی از اشکال رسانه است تا تجربه ای غریزی و یا مفهومی در محیطی مشخص پدید آورد. مواد و عناصر در اینستالیشن آرت طیف گستردهای از عناصر و المانها، مواد طبیعی و روزمره تا رسانه های جدید همچون ویدئو، صدا، پرفورمنس، کامپیوتر و اینترنت را در بر میگیرد.
هنر زباله هنری است که از مواد بیمصرف، دورریزها و ضایعات خلق میشود. اصطلاح ( Junk art) به نیمه دوم قرن بیستم میلادی برمی گردد. این هنر بر پایه یک جنبش هنری مدرن علیه استفاده از مواد سنتی در هنرهای زیبا و با هدف نشان دادن این که «هنر» را میتوان از هر چیزی خلق کرد، پا گرفت.
آثار هنری ساخته شده از مواد بازیافتی به خودی خود پیامآور مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی هستند. این آثار به مخاطبان نشان میدهند که چگونه میتوان با استفاده از ضایعات، آثاری هنری و در عین حال مفید خلق کرد. بهعلاوه، نمایش این آثار در گالریها و فضاهای عمومی میتواند آگاهی جامعه را نسبت به پایداری و حفاظت از محیط زیست افزایش دهد.
سیاست مداران ترجیح می دهند هنر مند در یک رشته آن هم در چهارچوبی از پیش تعیین شده قطعی قابل پیش بینی و در راستای اهداف ایشان به خلق اثر هنری بپردازد. چرا که رام نگه داشتن چنین هنرمندی بسیار کار ساده ای است. با چند روش انتقادی و یا حتی تشویق و ستودن هنر تک ساحتی و قاطعی که بی چون و چرا خود را تکثیر می کند و در قالبی قابل فهم برای عوام، ساده و در عین حال سطحی باقی می ماند.
در این میان انچه از دست می رود، همانطور که والتر بنیامین در کتاب (اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی) می گوید. چیزی نیست جز «تجلی» اثر هنری.
اما هنرمند عاصی، اغلب گونه ها و سبک های هنری را درهم میآمیزد. ساختارها را میشکند و تکنیک های جدید میآفریند. به گونه ای که منتقدین و یا مردان سیاست حتی فرصت نمی کنند تا ایده ها را به زنجیر بکشند.
پری شاهیوندی در لکچر پرفورمنسی تحت عنوان «اثر ملکه ی سرخ» که در اردیبهشت سال 1404 در شار گالری با دستیاری صدیقه پورچنگیز در اجرا و به کیوریتوری امیر وارسته به مدت سه روز اجرا کرد، با ترکیب عناصر هنر های تجسمی و کلمه ، دست به خلق موقعیتی ناب، بی پرده، حساس و عصیان گر زده است.
به محض مواجهه با «اثر ملکه سرخ» به عنوان تماشاگر، با دیواری سفید به عنوان پرده نمایش ویدیویی روبه رو می شویم که چند کودک را در حال خوردن آب از بطری های پت نشان می دهد.
در وسط گالری درست روبه روی پرده نمایش تعداد نسبتا زیادی آجر روی هم تلنبار شده و روی آنها با نظم خاصی که به بی نظمی می ماند اما دارای ریتمی از تکرار و تشابه است و تا حدودی نظم طبیعت را به ذهن متبادر میکند، بطری های آب معدنی در مقیاس واقعی چیده شده اند. دقیق تر که شویم متوجه میشویم که روی بدنهی هر کدام از بطری ها کلمه ای با مونجوق طلایی دوخته شده است.
در گوشه سمت چپ یک سازه اغراق شده به شکل همان بطری آب از جنس پلاستیک قرار داده شده که زنی با موهای سیاه و سوزنی در دست داخل بطری ایستاده و در حال دوختن کلماتی با همان متریال «مونجوق طلایی» بر بدنهی بطری است. در بیرون بطری زنی با موهای سرخ نشسته بر چهارپابه ای همان کار را انجام می دهد.
در این میان، شخصی در حال جابه جا کردن آجره و به هم ریختن نظم آنها، و اشخاص دیگری در حال صحبت کردن با صدای بلند هستند که به سخنرانی(لکچر)، نقد و یا تفسیر اثر شبیه است.
کم کم متوجه می شویم که شخصی که با آجر ها درگیر است گویی به دور دو هنرمند در حال اجرای پرفورمنس، دیواری می سازد. کماکان عرصه بر آنها تنگ و تنگ تر می شود. تماشاچیان و سخنرانان بحث را به سمت و سوی نقد حرکت آن شخص می برند و کم کم از افراد حاضر در گالری خواسته می شود اگر به این حرکت اعتراض دارند می توانند از خود واکنشی نشان بدهند و به گونه ای اجازه تاثیر بر شرایط موجود صادر می شود.
هنرمند، در بیانیه، لکچر، حروف دوخته شده روی بطری ها، ویدیوی در حال پخش و حتی متنی که ما را به آن ارجاع می دهد، اشاره اکیدی بر نقد سیاست سرمایه داری در جوامع مصرف گرا دارد. حتی در مقاله ای که وجه تسمیه «اثر ملکه سرخ»در آن ذکر شده می خوانیم:
در جامعه مصرف، یعنی در جایی که همه چیز طبق مکانیسم «اغوا» به گونهای چشم گیر و تماشایی عرضه میشود، شخص دائما در معرض ارائهی الگوهای کثیرو متنوعی برای جوانب مختلف هستیاش، از بدنش تا تعادل روحیش و تا اوغات فراقتش قرار دارد؛ از این رو، دائما ناچار به انتخاب است و برای این منظور دائما باید بر اطلاعاتش بیافزاید تا بهتر بتواند تصمیم بگیرد. جامعه مصرف لااقل از این حیث فرد را از حالت انفعالی خارج و به فعالیت وادار میکند. او باید دائما کیفیت محصولاتی را که به او عرضه میشود بررسی کند، خودش را آزمایش و ارزیابی کند، خودش را تازه و جوان نگه دارد، دربارهی سادهترین مسائل نظیر مدل ماشینی که باید خریداری کند، محل گذراندن تعطیلات، دنبال کردن فلان رژیم درمانی و غیره اظهار نظر و تصمیمگیری کند.
این کنشگری مداوم برای حفظ وضعیت موجود را « اثر ملکهی سرخ» مینامند.
آلیس نفس زنان گفت: راستش در سرزمین ما اگر کسی مثل ما مدت طولانی تند بدود، معمولا سر از جای دیگری در میآورد.
ملکه گفت: چه سرزمین کندی! اما اینجا همان طورکه میبینی، برای ماندن در یک جا، باید با تمام توان بدوی. اگر میخواهی به جای دیگری برسی، باید دست کم سرعتت را دو برابر کنی!
اما آنچه که موریس بلانشو فیلسوف فرانسوی در باره استقلال اثر هنری و والتر بنیامین تحت عنوان «تجلی» از آن یاد می کند با تمامی این ارجاعات و تفاسیر متفاوت است.
موریس بلانشو دو رویکرد در مواجهه با هنر در نظر میگیرد. یکی نگاه و جهان بینی مخاطب و دیگری استقلال خود اثر که در برابر هر گونه تأویل و تفسیر از پیش ساخته شده که به یک اثر یا مکتب خاصی کار را نقلیل می دهد، از خود مقاومت نشان خواهد داد.
«تجلی» اثر ملکه ی سرخ در گالری و حسی که به مخاطب القا میکند، با درخواست از او برای شرکت در پرفورمنس و تاثیر گذاری بر وضعیت موجود اتفاق می افتد. در جهتی دیگر، در سمت و سویی فراتر و سورئال تر. عجایب شهری گروتسک در گالری 10 در 10 گنجیده و صدای آجر ها که به دور آلیس گیر افتاده در بطری و ملکه سرخ خارج از آن، دیوار می تند. سکوت و متانت آلیس در بطری و دوخت و دوزی مدام که به مناسکی معنوی می ماند و گویی ایمان و اعتقادی عمیق به تغییر شرایط موجود با انجام این کار در دل اوست. آلیس و استحاله اش در آناهیتا ایزد بانوی آب به همان زیبایی اما بدون تاج هشت پر صد ستاره اش….
به جرات می توان گفت حرکتی بدیع، عصیان گر، پویا و خلافه که در هیچ یک از چیدمان ها یا پرفورمنس های بدن مند صرف نمی توانست اتفاق بیافتد. و این ترکیب ، این تلفیق به درستی ساختارهای همیشگی را در هم شکسنه و همچون آجرهای پایه وسط گالری ریخته است.
در این میان کارکرد لکچر به عنوان کاتالیزوری برای درک مخاطب شگفت زده عمل می کند و اورا وادار به فهم اثر از نگاهی تازه ، نگاه هنرمند، منتقد، دیگر مخاطبان و در یک کلام از نگاه «دیگری» می کند.
و این تأکید بر ادراک «دیگری»، در عین حال که برای مخاطب لذت بخش و به یادماندنی است، می تواند جنبه ی دیگری از ساختارشکنی این اثر در قالب لکچر پرفورمنس باشد.
نویسنده :مریم هومان
