رودکی واقعاً بر اثر شکنجه بیناییش را از دست داد؟
برخی معتقد هستند رودکی از ابتدای زندگیاش نابینا بود و برخی دیگر معتقدند وی طی شکنجه ها بینایی اش را از دست داد.
به گزارش پایگاه خبری هفترخ ،ابو عبدالله جعفربن محمد رودکی به احتمال قوی در حدود سالهای ۲۵۰ تا ۲۶۵ ق/ ۲۴۲ تا ۲۵۷ خ در یکی از روستاهای ناحیه رودک سمرقند چشم به جهان گشود.
اکثراً زندگی شاعران بزرگ داستانهایی آمیخته شده با داستانها و خیالات مردم آن روزگار است اما با اطمینان زیادی میتوان گفت این شاعر بزرگ در سالهای میانی عمر خود به دربار سامانی پیوسته و در زمان فرمانروایی امیر نصربن احمد به شهرت و بهرهبندی زیادی رسیده است اما در سالهای پایانی خود دچار درماندگی و اوضاع نابسامانی شده است و در زادگاه خود درگذشته است.
عبدالرحمان طاهر جانف، در مقاله با عنوان «درباره کوری رودکی» که با ترجمه میرزا ملااحمد که در نامه پارسی در سال ۱۳۸۱ منتشر شده، نوشته است: از معاصران رودکی، ابوزرعه (ابوزراعه) معمری گرگانی، دقیقی، ابوحیان توحیدی و فردوسی، و نیز مؤلفان پس از او، ناصر خسرو و نورالدین محمد عوفی او را کور دانستهاند، بهعلاوه ابوحیان توحیدی و عوفی دقیقاً تأیید میکنند که او کور مادرزاده بود. این اطلاعات را تقریبا همه آنهایی که راجعبه رودکی نوشتهاند، تکرار کردهاند. درست است که درباره کوری رودکی سمعانی، نظامی عروضی و مؤلف تاریخ سیستان چیزی نگفته اند اما این حال نمیتوان گفته ها را نادیده گرفت.
بعضی از دانشمندان اروپایی نیز به نابینایی رودکی اشاره کردهاند. بار اول هـ.اته و پس از او و.جکسن، بروان، ا. پیزی، ج. دارمستتر و ا. کریمسکی در این امر شک کردهاند، زیرا در اشعار رودکی تصویرهای بصری خیلی زیادند. البته نابینایی رودکی را به بد شدن وضعش در دربار مربوط نکردهاند. بعدتر فرضیهای راجعبه کور کردن رودکی به دلیل انتسابش به اسماعیلیها و قرامطه رو شد. بروان در خصوص توجه رودکی به اسماعیلیها، مطابق میل ممدوحش نصربن احمد که گرایش اسماعیلی داشت، به شعری از معروفی بلخی شاعر قرن دهم میلادی میرود که در آن گفته است: «از رودکی شنیدم سلطان(استاد) شاعران/ اندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی»
بعدتر کریمسکی «فلاکت زندگی رودکی» را به سرنوشت ممدوحش نصر دوم که طبق اطلاعات سیاستنامه، با جنبش قرمطیها همراه شده و معزول گشته بود، مربوط دانستهاند.
سعید نفیسی در کتابش این مباحت را پی گرفت. او اشعاری از رودکی آورده که در آنها تصویر شراب، دلبران، گلها، و امثال اینها هست و نتیجه میگیرد که رودکی کور نبوده است. عقیده او با دیگر منابع یکی نبود.
وی در توضیح عبارتی در اینباره که در شرح منینی بر تاریخ عتبی آمده، به نقل از شرح دیگر کتاب با نام «بساتین الفضلا و ریاحینالعقلا» به قلم حمیدالدین ابو عبدالله محمود بن عمر نجاتی نیشابوری- با تاریخ کتابت ۷۶۰ ق تکیه میکند که در آن عبارتی آمده است که اشاره به کور کردن رودکی دارد: «و یخاطب الروذکی شاعر مفلق و مطرب قایق استاد منسوب الی رودک نسف کان ملازم نوحبن منصور و قد سمل فی آخر عمره.» وی علت کور کردن را شرکت رودکی در جنبش قرمطی و سرکوب قرمطیها در آخر حکمرانی نصر دوم ذکر میکند.
فرضیه کور کردن رودکی نزد همه دانشمندان قانعکننده نیست، اساس فرضیه کوری رودکی را از پیش از همه بهطور جدی صدرالدین عینی، بعدتر ذبیحالله صفا و بدیعالزمان فروزانفر سست کردند. این فرضیه را ا. سمنوف هم قبول نداشت.و همچنین نیز سوی دیگر احتمال اینکه شاعران و دانشمندان هم دوره با رودکی چون:دقیقی، ابوحیان توحیدی، فردوسی و نیز ادیبان قرون بعد ناصر خسرو و عوفیی ذکر کردن این مورد به خصوص امتناع کنند خیلی کم است و بخصوص اگر اورا را کور کرده باشند!
در واقع اطلاع نجاتی جنبه روایتی(حکایتی) دارد که سعید نفیسی و دیگران به پیروی از او باورکردهاند. نجاتی گفته است: «رودکی… از رودک نسف در خدمت نوحبن منصور بود(کان ملازم نوح من منصور)، در آخر عمر کورش کردهاند(قد سمل فی آخر عمره)» این نوح بن منصور نوه نصر دوم است که از سال ۳۶۵ تا ۳۸۷ ق/ ۹۳_۹۷۶ م) حکمرانی کرده است. در تاریخ ثبت است که به امر نوح بننصر، ابوجعفر محمد کور شده بود، ولی نه رودکی، بلکه پسر نصر دوم، برادر نوحبن نصر دوم. نام شخص کور شده با نام رودکی (ابو جعفر محمد) شبیه است، بهنظر میرسد که این دو نام را باهم اشتباه گرفته اند .
در تاریخ، کور کردن شعرا و دانشمندان ثبت نشده است. اینکه پادشاهان را کور کنند چیز معمولی بود، ولی شاعران و ندیمان را برای گناهان کوچک زندانی میکردند و برای گناهان بزرگ به قتل میرساندند.
خبرنگار: النا اخوان